بانو سوسونو فرزند رئیس یون تابال، رئیس قبیله گیرو و در عین حال ملت «جولبون» بود، او پس از اتحاد جولبون و تأسیس گوگوریو، و گم شدن یی سویا همسر اول «امپراتور دانگمیونگ»، به عنوان همسر وی و امپراتوریس «گوگوریو» برگزیده شد. او صاحب دو پسر بود که بنا به فرضیه ای پسران دانگمیونگ و بنا بر نظری دیگر پسران اوته یکی از مدیران قبیله گیرو بودند، آن دو پسر «بیریو» و «اونجو» نام داشتند. با پیدا شدن بانو یی سویا و شاهزاده «یوری»، سوسونو که موقعیت فرزندانش را در خطر دید با پسرانش و بومی های جولبون از گوگوریو به سمت جنوب سرزمین کره رفت. بعد ها پسر کوچکش اونجو با متحد کردن ملت جولبون و روسای قبایل بومی منطقه، «امپراطوری باکجه» را در جنوب برپا کرد. در این راه امپراتوریس سوسانو مهره اصلی در تأسیس باکجه بود.
فرمانده «یئونگ گائه سمون» در سال 642 م با کودتایی نظامی عموی خود «امپراطور یئونگ نیو» را کشت و دولتی نظامی پدید آورد، از نخستین اقدامات او سرکوب بوداییان و بودیسم بود، او به حکومت علاقه ای نداشت، در نتیجه شاهزاده «گوجانگ بوجانگ» یکی از عموزادگان خود را به عنوان 28 مین امپراطور گوگوریو معرفی کرد.
بوجانگ، با به دست گرفتن قدرت "گوگوریو" لقب امپراطور «بوجانگ وانگ» را گرفت.
سال های ابتدایی حکومت بوجانگ آرامش پیش از طوفان را می گذراند. تهدیداتی از جانب «لی شیمین»، "امپراطور تانگ" به گوگوریو می رسید. «یویجا وانگ»"امپراطور باکجه" نیز طی نامه هایی از تهدیدات «کیم مونمو وانگ»، "امپراطور شیلا" خبر می داد. دو کشور متحد گوگوریو و باکجه توسط تانگ و شیلا محاصره شده بودند و حلقه محاصره هر روز تنگ تر می شد. در سال 660م خبر شکست باکجه و پیروزی امپراطوری های شیلا و تانگ، گوگوریو را بیش از پیش به هراس انداخت. پس از فتح باکجه، ارتش شیلا از جنوب و تانگ از شمال حملاتی به مرزهای گوگوریو می کردند تا این که در سال 668م به گونه غیر منتظره ای ارتش شیلا از جنوب حرکت کرده و قوای تانگ از شمال با آن هم نوا شدند. فتح سرزمین های میانی گوگوریو، دو ارتش را به هم رساند و قوای یک میلیونی "شیلا - تانگ" به سمت "پیونگ یانگ" حرکت کرد.
فیلمی با موضوع هشتاد و هشت روز جنگ حماسی نیروهای گوگوریو در مقابل پانصد هزار نفر از مردان سلسلهی تانگ برای دفاع از سرزمینشان، گوگوریو
لی شیمین، امپراطور تانگ به منظور آگاهی سریع از نتایج حملات به مرز "لیودونگ" عزیمت کرد، اما فرماندار گوگوریویی لیودونگ، «یانگ مانچون» شبانه به اردوگاه دشمن حمله کرده و امپراطور تانگ را کشت. خبر قتل لی شیمین روحیه قوای تانگ را ضعیف و شجاعت ارتش گوگوریو را چند برابر نمود. با این همه ارتش شیلا هنوز هم روحیه وشجاعت زیادی برای نبرد داشت. سرانجام در پی حملات قوای شیلا-تانگ، پیونگ یانگ فتح شد و امپراطور بوجانگ به سمت «لیداگ» عقب نشینی کرد.
(نگاره ای از نبرد امپراطور بوجانگ در " لیداگ ")
نهایتاً لیداگ نیز فتح شد و تنها قلعه «آن شی» برای گوگوریو باقی ماند. بوجانگ و همراهان وفادارش از جمله «دائی جویونگ»، "مؤسس بالهایی" آینده، تا آخرین لحظه در آن شی مقاومت کردند تا اینکه سرانجام تمامی آن ها کشته شدند.(درود به غیرت و وطن پرستی شون)
با تسخیر آن شی، امپراطوری 705 ساله گوگوریو که توسط امپراطور دانگمیونگ بزرگ(گو جومونگ) بنیان گذاشته شده بود، سقوط کرد. و مرزهای چوسان قدیم به طور مساوی بین تانگ و شیلا تقسیم شد.
از امپراطور بوجانگ پنج پسر به یادگار ماندند که فرزندان آن ها در مناطق گوناگون کره پراکنده شدند.
نام پسران بوجانگ از این قرار بود: «گوبوک مان»، «گو ایم مو»، «گوریون»، «گودوک مو» و «گویاک گوانگ».
امپراطور یئونگ نیو وانگ(گوگیون مو)(618 م تا 642 م)؛
شاهزاده «گوگیون مو» برادر «امپراطور یئونگ یانگ» بود که پس از مرگش به عنوان بیست و هفتمین امپراطور "گوگوریو" و با نام «یئونگ نیو وانگ» به تخت نشست. در زمان او جنگ های بین گوگوریو و "سوئی" کاهش یافت، در همین دوران یئونگ نیو تصمیم به کشتن برادرزاده اش«یئونگ گائه سِمون» که ولیعهد بود، گرفت؛ زیرا از قدرت گرفتن وی می هراسید، ولی در سال 624م یئونگ نیو در یک کودتا که از سوی یئونگ گائه سمون رهبری می شد، کشته شد. فرمانده یئونگ گائه سمون به امپراطور شدن علاقه ای نداشت. این رو، او، برادر زاده امپراطور مقتول، یئونگ نیو، را به تخت امپراطوری گوگوریو نشاند. نام برادر زاده یئونگ نیو، «بوجانگ» نام داشت. در مطلب بعدی داستان آخرین امپراطور گوگوریو، بوجانگ را برایتان شرح خواهم داد.
شاهزاده «گو وون» بیست و ششمین امپراطور "گوگوریو" و فرزند ارشد امپراطور«پیونگ وون وانگ» با نام سلطنتی «یئونگ یانگ وانگ» بر تخت امپراطوری نشست.
او روابط خوبی با سلسله «سوئی» در چین شرقی پدید آورد و با «وِندی» امپراطور سوئی یک معاهده امضا کرد، اما پس از مدتی سوئی ادعا کرد که سربازان گوگوریو لیودونگ را مورد تاخت و تاز قرار داده اند (لیودونگ در آن زمانها جزو قلمرو سلسله های چینی بود) و معاهده را باطل کرد، در نتیجه جنگ های وسیعی بین گوگوریو و سوئی ایجاد گشت، پس از مرگ وندی، «یانگ دی» امپراطور سوئی شد و با اتحاد، با «یامی کاخان» یکی از رؤسای چین شرقی به گوگوریو حمله کرد اما این حمله نافرجام ماند، این جنگ ها سال ها ادامه داشت.
در همین حین گوگوریو برای فتح امپراطوری شیلا با امپراطوری باکجه هم پیمان شد. شیلا، تحت حملات گوگوریو و باکجه، از سلسله سوئی درخواست کمک کرد. این اتحاد سوئی و شیلا حملات گوگوریو و باکجه را بی اثر کرد.
نکته: بعدها سلسله سوئی، به امپراطوری تانگ تغییر نام داد.
بعد از گذشت مدتی که داستان آن را بعدا خواهم گفت، شیلا با اتحاد با امپراطوری تانگ توانست در ابتدا به باکجه و بعد به گوگوریو حملات سخت و ویرانگری را انجام دهد.
یئونگ یانگ در سال 618 م از دنیا رفت وسلطنتش را به برادر خود «یئونگ نیو» سپرد.
امپراطور پیونگ وون وانگ(گویانگ سونگ)( 559 م تا 590 م)؛
بیست و پنجمین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده «گویانگ سونگ»، فرزند ارشد «امپراطور یانگ وون» بود. او با نام امپراطور «پیونگ وون» بر تخت اژدها نشست.
گفته شده است که او در تیراندازی با کمان مهارت چشم گیری داشت. امپراطور پیونگ وون با امپراطوری «گوک تورک» روابط خوبی برقرار کرد و اتحاد با گوک تورک ها وسلسله های مختلف چینی، به شکسته شدن پیمان بین شیلا و باکجه، منجر شد. در همان ایام بود که باکجه معاهده خود را با شیلا باطل نموده و با گوگوریو متحد گشت. پیونگ وون در سال 590م در گذشت.
امپراطور یانگ وون وانگ(گو پیونگ سونگ) (۵۴۵ میلادی تا ۵۵۹ میلادی)؛
از آنجا که «امپراطور آن وون» به غیر از مادر پیونگ سونگ، دو امپراطوریس دیگر نیز داشت، پس از مرگ او کشمکش های فراوانی از سوی امپراطوریس ها در دربار پدید آمد که گوپیونگ سونگ را به عنوان امپراطور به رسمیت نمی شناخت، در نتیجه حامیان پیونگ سونگ با یک حمله نظامی به قصر همه آشوب گران را سرکوب کردند و امپراطوریس ها را کشتند و پیونگ سونگ را با نام امپراطور «یانگ وون وانگ» به تخت نشاندند.
در سال 547م یانگ وون یک ارتش 6 هزار نفری برای فتح قلعه «دوکسان» به باکجه فرستاد اما از سوی چین کمکی به وی نشد و شکست خورد. در سال 550م باکجه به تلافی حمله دوکسان با کمک امپراطوری شیلا یک ارتش متحد ساخت و سه قلعه "گوگوریو" را فتح کرد، اما یانگ وون باز هم حملاتی به قلعه های باکجه و شیلا انجام داد و در اکثر آنها موفق شود. او در سال 557م شاهزاده «گویانگ سونگ» را به عنوان ولیعهد معرفی کرد اما یکی از فرماندهان عالی رتبه به نام «جوری» در مخالفت با این انتخاب شورش کرد و از پیونگ یانگ پایتخت وقت گوگوریو گریخت ولی دستگیر و اعدام گشت. بیست و چهارمین امپراطور گوگوریو در سال 559م در حالی که سلطنت را به پسرش می سپرد از دنیا رفت.
بیست سومین امپراطور "گوگوریو" شاهزاده «گوبویون» برادر «امپراطور آنجانگ وانگ» بود که با نام «آن وون وانگ» بر تخت نشست. پس از مرگ امپراطور آنجانگ در سال 531م، امپراطوری های شیلا و باکجه برای انتقام گیری از گوگوریو با هم متحد شدند و به قلعه «یوسان» حمله بردند آن جا را محاصره کردند، اما امپراطور آن وون یک دسته سواره نظام 5هزار نفری را برای حمله به آنجا فرستاد و یوسان را پس گرفت. زندگی اجتماعی آن وون نیز فراز و نشیب زیادی داشت، امپراطوریس اول آن وون فرزندی به دنیا نیاورد و به ناچار آن وون امپراطوریسی دیگر برگزید و آن بانو فرزندی برای آن وون به دنیا آورد که «گوپیونگ سونگ» نام گرفت و ولیعهد امپراطور گشت، در سال های آخر حکومت آن وون کشمکش هایی در دربار پدید آمد. آن وون در سال 545م پس از 15 سال سلطنت درگذشت.
بیستمین امپراطور "گوگوریو" در سال 394م متولد شد او شاهزاده «گوگی اوریون» و فرزند ارشد «امپراطور گوانگ گائتو بزرگ» بود. او در 408م ولیعهد شد و بعد از مرگ پدرش در سال 413م، در سن 19 سالگی به تخت نشست. نام او به معنی «زندگی طولانی» است.
در ابتدا، جانگ سو خیلی از تلاش های خود را نسبت به ثبات در یک امپراطوری بزرگ اختصاص داد که در نتیجه مستقیم فتوحات پدرش را تجربه کرده بود. جانگ سو یک مقبره باشکوه برای پدر ساخت. در سال 427م او پایتخت را از "جی آن" به "پیونگ یانگ" انتقال داد. در دوران امپراطوری وی سلسله «یان» در چین قدرت گرفت و حملاتی علیه گوگوریو انجام داد، مدتی بعد ایالت شیانبی نیز با یان متحد شد. دشمنی یان و گوگوریو مدت ها ادامه داشت اما نهایتاً به اتحاد دو مملکت انجامید و ارتش گوگوریو-یان به سمت قبیله نوپای «سونگ» حمله برد و آن جا را با خاک یکسان کرد.امپراطور جانگ سو وانگ در سال 490م از دنیا رفت.
مرگ «امپراطور گگوک یانگ»، حکومت را به پسر وی «گودام دوک» منتقل کرد. گودام دوک در سال 391م با نام امپراطور «گوانگ گائتو دائی وانگ» به حکومت رسید. گوانگ گائتو در ابتدای حکومت خود پایتخت را از "هوان دو" به "جی آن" منتقل نمود.(یه حرکت مثبت بعد این همه امپراطور بی خود که اومدن و رفتند) او در دوران حکومت خود پیروزی هایفراوانی برای "گوگوریو" به ارمغان آورد.
در سال 399م به دنبال سقوط امپراطوری "باکجه" توسط گوانگ گائتوی بزرگ، امپراطوری "شیلا" از ترس با گوگوریو صلح نمود. گوانگ گائتو علاوه بر آن توانست، ایالت "منچوری چین"، بخش هایی از روسیه و مغولستان را نیز ضمیمه امپراطوری خود کند.
او در سال 413م از دنیا رفت و در "جی آن" به خاک سپرده شدکه در حال حاضر در مرز کره شمالی و چین واقع شده، مقبره او بزرگترین مقبره حکاکی شده در جهان است و ستون سنگی یادبود گوانگ گائتو از منابع مهم تاریخ کره به شمار می آید.
اگرچه گوانگ گائتو فقط 22 سال حکمرانی کرد و نسبتاً جوان فوت کرد، اما گفته میشود پیروزیهای وی حد نهایی تاریخ کره را مشخص میکند. به جز دورهای دویست ساله که با پسر و جانشین وی (پادشاه جانگ سو) آغاز میشود و امپراطوری بالهه؛ کره هرگز تاکنون سرزمین عظیمی به این بزرگی نداشته است.
مرگ «امپراطور سوسوریم»، سرنوشت "گوگوریو" را در دستان برادر وی «گوای ریون» قرار داد. او در سال 384م با نام امپراطور «گگوگ یانگ وانگ» به حکومت گوگوریو رسید. سال بعد او ارتش 40هزار نفری گوگوریو را برای تصرف ایالت «یوآن» چین به لیودونگ فرستاد. در جریان این نبرد، لیودونگ و شوانتو به تصرف گوگوریو درآمدند. اما طولی نکشید که در پایان همان سال، یوآن در یک پاتک هردو ایالت اش را بازپس گرفت. سال بعد امپراطور گگوگ یانگ، پسرش «گودام دوک» را به عنوان ولیعهد معرفی نمود. او در همان سال به باکجه یورش برد، نبرد بین دو امپراطوری شمالی و جنوبی ،4 سال ادامه داشت. امپراتور گگوگ یانگ به منظور ضعیف نمودن باکجه، در سال 391م با امپراتور شیلا، «نائِمول» معاهده صلحی برقرار نمود، متعاقب این پیمان، خواهرزاده نائمول«کیم سیل سونگ» به عنوان گروگان به گوگوریو آمد. گگوگ یانگ در سال های آخر عمرش به بازسازی معابد بودایی و مؤسسات کنفوسیوسی پرداخت و یک معبد ملی بودایی در هوان دو ساخت.
امپراطور گگوگ یانگ در هشتمین سال سلطنتش در سال ۴۱۳ میلادی در گذشت.