امپراطور بنگسانگ وانگ(گوسانگ بو)(300-292 م)؛
پس از مرگ «امپراطور سئوچئون»، پسر وی از «امپراتوریس یوسو»، شاهزاده «گو سانگ بو» با نام امپراطور «بنگسانگ وانگ» بر تخت نشست. کتاب سامگوک ساگی او را فردی متکبر و فاسد می داند. بنگسانگ، در ابتدای حکومت خود از آن روی که از قدرت گرفتن عمویش «گودال گا» می هراسید، با ساختن مدارکی جعلی علیه وی مبنی بر کودتا، گودال گا را اعدام نمود. اعدام آنگوک گان، خشم بسیاری از سران «گوگوریو» و به ویژه مردم را برافروخت. سال بعد، ارتش "شیانبی"، دشمن دیرینه گوگوریو، به رهبری «هوی مورونگ» به مرزهای گوگوریو یورش برد. بنگسانگ با شنیدن این خبر بلافاصله هوان دو، پایتخت گوگوریو را رها کرده و به کوهستان «سین سونگ» گریخت. در این زمان بود که یکی از سرداران شجاع گوگوریو به نام «گونوجا» از «سوهیونگ» به سین سونگ نزد امپراتور آمد و از او اجازه خواست با 500 نفر سواره نظام به جنگ با شیانبی برود. در جریان این نبرد، گوگوریو پیروز شد و بنگسانگ به هوان دو بازگشت. او به گونوجا، لقب «دائی یونگ» را که به معنای سردار شجاع بود اهدا کرده و وی را یکی از وزیران پنج گانه دربار نمود. با این حال اوضاع داخلی گوگوریو هنوز نابه سامان بود. چیزی از پیروزی بر شیانبی نگذشته بود که امپراطور، برادرش «گو دول گو» را از ترس خیانت به وی، محکوم به خودکشی کرد و خانواده او را نیز تحت بازداشت قرار داد. پسر گودول گو، «گوایول بول» با کمک وزیران از زندان گریخت. در بحبوحه این ناآرامی های سیاسی، هوی مورونگ بار دیگر در سال 296م. به گوگوریو لشکر کشید، اما باز هم شکست خورد. در همان سال یخبندان شدیدی، سرتاسر گوگوریو را پوشاند و باعث نابودی محصولات کشاورزی دهقانان شد، اما بنگسانگ همچنان مشغول به عیش و نوش و ساختن کاخ ها برای خودش بود و به توصیه وزیرانش و نیاز مردم توجه نکرد. سرانجام به دلیل نارضایتی های مردم از بنگسانگ، شورای وزیران به ریاست وزیر اعظم، «چانگ جو ری»، طی کودتایی "هوان دو" را فتح کردند و امپراطور و خاندان سلطنتی دستگیر شدند. به دنبال آن امپراطور بنگسانگ و دوپسرش به خودکشی محکوم شدند. جنازه بنگسانگ در "بنگسانگ وون" دفن گردید.
وزیران دربار سرانجام توانستند برادر زاده بنگسانگ ، که زمانی او را از زندان فراری داده بودند پیدا کنند و او را به عنوان «امپراطور میچئون» به سلطنت برسانند.