موزه و نمایشگاه « Samseonggung » در کره برای گرامیداشت
بنیانگذار امپراطوری چوسان قدیم، « وانگ گئوم دانگون »
با مرگ امپراطور « وانگ گئوم دانگون »، پسر بزرگ وی « بورو دانگون » برتخت حکومت چوسان قدیم تکیه زد.
1. بورو دانگون 2240 ق.م : بورو در سال 2240ق.م امپراطور چوسان شد همچنین او دوبرادر دیگر به نام های « بویو » و « بواو » نیز داشت. امپراطور بورو طی 34 سال حکومت توانست با کمک خاندان « جین چوسان » مرزهای چوسان را همچون پدرش گسترش دهد. او سرانجام در سال 2206 ق.م از دنیا رفت. با مرگ او خورشید گرفتگی طولانی در چوسان رخ داد و مردم علت آن را مرگ امپراطور محبوبشان میدانستند.2. گاریوک دانگون 2206 ق.م: با مرگ بورو دانگون فرزند وی « گاریوک » فرمانروای امپراطوری شد. او در دوران حکومت خود دستور داد تاریخ چوسان را در کتابی به نام « بائی دال یوگی » جمع آوری کنند. این کتاب یکی از منابعی بود که « کیم بو سیک » برای نوشتن کتاب « سامگوک ساگی » از آن استفاده کرد. گاریوک دانگون در سال 2155 ق.م از دنیا رفت.
3. امپراطور اوساگو دانگون 2155 ق.م: با مرگ گاریوک فرزند وی برتخت تکیه زد. سرانجام اوساگو دانگون نیز در سال 2106 ق.م در گذشت.
روند سلسله امپراطوری همینطور پدر و فرزندی ادامه داشت... بعد از امپراطور اوساگو 34 امپراطور دیگر بر سرزمین های چوسان قدیم حکومت کردند تا اینکه حکومت به گویول گا دانگون رسید:
- گویول گا دانگون 2158 ق.م تا 1128 ق.م : در سال 1128 ق.م « مون سونگ » از مشاوران علمی دربار چوسان قدیم علیه خاندان دانگون کودتا کرد و آخرین امپراطور چوسان قدیم « گویول گا دانگون » را به قتل رساند.
پس از مرگ امپراطور، مون سونگ نام امپراطوری چوسان قدیم را به « گوچوسان » تغییر داد.
نگاره ایی از امپراطور " وانگ گئوم دانگون "
در حالی که شمشیر دامول و آینه حروف الفبا رو در دست دارد و ارتش چندهزار نفری پشت سر وی ایستاده اند.
- در سمت راست تصویر مادر دانگون، یعنی خرسی که انسان شد در حال نوازش ببری است که حق خود را به وی داد.
- در دست دو تن از فرماندهان نیز پرچم چوسان قدیم نماد پرنده سه پا قرار دارد.
- در سمت چپ پایین نیز شخصی کمان دامول را در دست دارد.
وانگ گئوم دانگون موسس امپراطوری چوسان قدیم بود. بنابر گفته های کتاب های "هواندان گوجی"، "سامگوک ساگی" و "سامگوک یوسا" :
هوانین پدربزرگ دانگون خدای آسمان بود و پسرش هوانونگ روی زمین و میان کوه ها و دره ها زندگی می کرد.
روزی یک ببر و خرس نزد هوانونگ آمدند و از او خواستند آنها را به انسان تبدیل کند( تخیل هم حدی داره بابا، خدا یگانه ست و شریکی ندارد) هوانونگ هم پذیرفت و به آنان گفت باید صد روز از غذاهای مقدس بخورید و جلوی نور خورشید نرویدف آنگاه یکی از شما دوتا باید از حق خود بگذرد تا دیگری انسان شود، بعد از صد روز ببر با گذشت از حق خود گذاشت که خرس به انسان تبدیل شود. آن خرس ماده بود و ازآن رو پس از انسان شدن از هوانونگ خواست با او ازدواج کند، هوانونگ هم پذیرفت! و حاصل این ازدواج وانگ گئوم دانگون بود.
دانگون پس از بالغ شدن در سال 2333 ق.م امپراطوری قدرتمند چوسان را تشکیل داد و منطقه ای ناشناخته در اطراف پیونگ یانگ را به عنوان پایتخت انتخاب نمود. بعدا پایتخت را به «آسادال» در «باک گوک» منتقل نمود.
115 سال بعد(عجب عمری کرده، البته سال اشتباه ذکر شده چون دانگون توی 93 سالگی جان به جان آفرین تسلیم میکنه!)، «کیم یو» امپراطور« سلسله ژو » به باک گوک حمله کرد و دانگون ناچار مقر حکومت را به «جانگ دانگ یونگ» منتقل نمود. او بعد ها به آسادال بازگشت! (کلا سالها اشتباه هستند)
در سال 1908 (بعد که میمیره، یعنی حدودا 350 سال بعد) مردم او را به عنوان خدای کوه مورد پرستش قرار دادند.
« چوسان قدیم »امپراطوری مقتدر کره ای در سال 2333 ق.م توسط " وانگ گئوم دانگون " با تصرف امپراطوری بائی دال گوک تاسیس شد و تا سال 108 ق.م پابرجا بود.
جغرافیای این امپراطوری شامل کره شمالی امروزی، غرب و شمال شرق شبه جزیره کره و منطقه شرقی « ایالت منچوری » در شمال شرق چین امروزی بود.
پایتخت این امپراطوری وانگئون سئونگ نام داشت اما بعدها پایتخت به «پیونگ یانگ» منتقل گشت.
دانستنی: در دوره ای مرکز حکومت چوسان «وانگ گام»، پایتخت ایالت «نانگ نانگ» بود. در همین زمان بود که خدای مردم چوسان قدیم "طبل جامیونگ" را به وانگ گیوم دانگون اهدا نمود.
حکومت چوسان در سال 1128 ق.م توسط یکی از فرماندهان چوسان به نام مون سونگ، به نام «گوجوسان» تغییر نام داد.
این تمدن باستانی سه گنج گرانبها داشت که عبارتند از:
(نقشه باستان شناسی قلمرو دوره برنز میومان)
« دوره میومان » (1500 ق.م) دوره ای بود که مشابهت زیادی با دوره جولمون داشت اما «برنز» نیز به صنایع آن افزوده شد از این رو دوره میومان را «عصر برنز» نیز می گویند.
دوره میومان از سال 1500ق.م یعنی با اتمام دوره نوسنگی کره، جولمون، پدید آمد.
همانطور که در پست قبل عرض توضیح دادم مردم کره در دوره میومان از الگوهای دوره جولمون برای امرار معاش استفاده می کردند. اما چیزی که میومان را برجسته تر از جولمون نشان می داد، برنز بود که به تازگی کشف شده بود.
کشف برنز تحولی عظیم در تاریخ کره به وجود آورد. در دوره میومان مردم با استفاده از آجر و برنز به تدریج شروع به ساخت شهرک ها و روستاهای کوچک کردند.
از دیگر تحولات این دوره «انتخاب رهبر یا ریش سفید» برای قبایل و شهرک ها بود که به امور سیاسی و اجتماعی نظم بیشتری می داد.
(نقشه باستان شناسی قلمروی دوره سفالی جولمون)
"دوره جولمون" (8000 ق.م) دوره ای بود که در آن ساخت ظروف و اشیای سفالی رونق فراوان گرفت این دوره را دوره «کره نوسنگی» نیز می گویند. زیرا پخت آجر برای ساخت خانه ها کم کم در این دوره میان مردم کره رونق گرفت و خانه های آجری جای خانه های سنگی و گلی را گرفت.
از این دوره آثاری به جا مانده که اغلب سفالی هستند.
در دروه جولمون همچنین کشاورزی در سطح وسیع گسترش یافت و شکار نیز بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.
در تاریخ کره پیش آمده بود که یک زن حکومت را به دست بگیرد و امپراتوریس گردد.
(به حاکم زن در کره باستان لقب امپراتوریس تعلق می گرفت!)
این موضوع زمانی اتفاق می افتاد که امپراتور فقید وارث پسری نداشت و در خانواده وی نیز کسی حکومت را نمی پذیرفت!
اولین امپراتوریس کره "بانو سوسانو" بود که در ابتدا برای مدتی حکومت جولبون را در دست داشت و مدتی نیز امپراتوریس باکجه بود.
دانستنی: این روند در سلسله شیلا بیش از همه به وقوع پیوست و سه امپراتوریس بر تخت امپراتوری شیلا تکیه زدند!
امپراتوریسانی که در کره حکومت می کردند، اغلب زنان متفکری بودند که سرزمین خود را به اعتلای قدرت رساندند.
در کره باستان تعیین امپراطوری از چوسان قدیم به این ور به صورت موروثی انجام می شده است بدین گونه که با مرگ یک امپراطور، ولیعهد وی که اغلب پسر بزرگترش بود، حاکم می شد، اما گاهی در صورتی که امپراطور فقید برادر دیگری نیز داشت، حکومت تا بالغ شدن ولیعهد به وی واگذار می شد.
امپراطوران دوره کهن در کره (چوسان قدیم ، بویو، گوگوریو، باکجه و شیلا) در جنگ های بزرگ شخصا شرکت می کردند، اما حاکمان عصر نوین (گوریو، چوسان و کره) اغلب در پشت جبهه بودند و در صورت احساس خطر پایتخت را ترک می کردند. این امر حاکی از آن است که امپراطوران کهن نسبت به مردم خود حس مسئولیت بیشتری داشتند، اما در عصر نوین حاکمان بیشتر به فکر مقام و جایگاه بودند تا مردم، همین امر را می توان دلیلی بر تضعیف کره در قرن 19م دانست.
با مرگ امپراطوران، کشور تا چندماه (بسته به آیین و سنت) برای وی عزاداری می کردند.
"اساطیر کره"
( دیواره نگار مقبره امپراطور دانگمیونگ (جومونگ) )
کره در طول قدمت 8 هزار ساله خود اساطیر فراوانی داشته است. اغلب این اساطیر با افسانه های چین و ژاپن یکسان می باشند.
اما چیزی که مهمه اینکه این خدایان در تاریخ کره نقش اساسی ایفا کرده اند.
"پرنده سه پا (سام جوگو)"
بزرگترین و مهمترین خدای کره باستان پرنده سه پاست که همواره نمادی برای امپراطوران محسوب می شده است.
این اسطوره اولین بار در دوره « وانگ گئوم دانگون » نخستین امپراطور کره با نام سام جوگو به عنوان خدای مردم چوسان قدیم مطرح شد. همچنین در چین و ژاپن نیز پرنده سه پا به عنوان یکی از خدایان شناخته می شد.
در چین به این پرنده سام زوئیائو گفته می شد و به عنوان نماد امپراطوران چین باستان به کار می رفت.
بر اساس عقاید چینی ها، در پای درخت توتی در شرق چین، 10 کلاغ طلایی زندگی می کردند که هر روز یکی از آنها مسئول حمل کردن خورشید به سمت غرب بود. در افسانه معروف (دیری) یا (چون شیونگ) آمده است:
در یکی از ایام سال 2170 ق.م همه 10 کلاغ باهم به منظور حمل خورشید برزمین فرود آمدند و در این هنگام بین آنان اختلاف رخ داد سرانجام هویی (الهه خورشید) کلاغ ها را با پرتاب گلوله های آتش کشت و تنها کلاغی که زنده گذاشت سان زوئیائو بود که برخلاف سایر کلاغ ها سه پا داشت. هویی او را برای همیشه به عنوان حامل خورشید منصوب نمود. از آن سال به بعد هر سال مردم چین این واقعه را با نام جشن "بهار رشد" به پایکوبی می پردازند.
در ژاپن نیز همانند چین پرنده سه پا یک اسطوره بود. ژاپنی ها آن را "یاتاگاراسو" می نامیدند و معتقد بودند او از بهشت به منظور کمک به امپراطور "جیم هو" یکی از حاکمان ژاپن به زمین فرود آمده است.
+ خدای اصلی مردم کره پرنده سه پا محسوب میشد اما آنها خدایان دیگری نیز داشتند که در خدمت پرنده سه پا بودند.
در ادامه مطلب با اساطیر بالا آشنا میشوید...