باستان شناس (SKorea.ir)

تاریخ امپراطوری کره

باستان شناس (SKorea.ir)

تاریخ امپراطوری کره

مشخصات بلاگ
باستان شناس (SKorea.ir)

تاریخ امپراطوری کره...
History of Korea
한국의 역사
تمام مطالب درحال انتقال به Skorea.ir هستند.

-کلماتی که "Highlight زرد رنگ" دارند، دارای لینک مطلب هستند!

instagram: iamamir_nm

باشد که نوشته هایم بماند برای آیندگان

نویسنده

۱ مطلب با موضوع «امپراطوری گوگوریو :: افسانه های گوگوریو» ثبت شده است

"شاهزاده هودونگ"

 

خطه " ناکرانگ " یا " نانگ نانگ "، پایتخت اولیه "چوسان قدیم" بود. پس از سقوط چوسان این خطه به دست "امپراطوری هان" افتاد، با این حال تعداد زیادی از فرماندهان چوسان به خدمت هان درآمدند که یکی از آنها «چویی ری» بود که فرماندهی خطه ناکرانگ را برعهده داشت. چویی ری دو زن به نام های «موهاسو» و «جاشیل» داشت. پس از مدتی هر دو حامله شدند، اما پیش از آنکه بچه ها متولد شوند، منجم دربار هان به امپراطور «وودی» خبر داد که هر دو نوزاد دختر هستند.(سونوگرافی هان؛ طرف قرار داد با بیمه های چوسان قدیم و ثامن الحجج) و باید هردو دختر کشته شوند زیرا یکی از آنها در آینده علیه امپراطوری هان شورش می کند.

وقتی که هر دو نوزاد متولد شدند مشخص شد که هر دو دخترند. اما جاشیل که زودتر زاییده بود اعلام کرد که فرزندش پسر است!(به دروغ و ترسی که داشته) سپس نزد منجم دربار هان رفت و رشوه ای به او داد تا دهن منجم را ببندد. منجم نیز شبانگاه تیری آتشین به آسمان پرتاب کرد و مدعی شد که ستاره ای به زمین افتاده است، سپس گفت فط باید دختر بانو موهاسو کشته شود. از قضـــــــــا (یاد آقای همساده افتادم) موهاسو را مجبور کردند که دخترش را بکشد اما نوزاد پس از آنکه او را خفه کردند و در سینه اش خنجر فرو کردند، باز زنده شد.(surprise)(مرز های تخیل مورخ).

فرزند موهاسو، جامیونگ نام گرفت و فرزند جاشیل، لاهی.

 

" جامیونگ " (در سریال جامیونگ گو)

 

" لاهی " (در سریال جامیونگ گو)

 

در « گوگوریو» نیز پس از آنکه «امپراطور دائموسین» توانست مرزهای گوگوریو را باردیگر به اعتلا برساند، تصمیم گرفت به ناکرانگ رفته و طبل جامیونگ را از نزدیک ببیند.

طبل جامیونگ؛ بنا بر داستان های تاریخی کره، طبل جامیونگ، زمانی که «وانگ گئوم دانگون» در ناکرانگ حکومت می کرد به این سرزمین هدیه داده شد. این طبل در طول تاریخ از ناکرانگ در مقایل حملات دشمنانش محافظت نمود. طبل از بالا دارای مدخلی بود که در هنگام حمله دشمن، هرگاه شاهین سرخ رنگ ناکرانگ که در مرزها نگهبانی می داد، بدان داخل می شد، صدای سهمگینی ایجاد می کرد که علت آن پرواز خیل عظیم شاهین هایی بود که شاهین سرخ درون طبل می زایید.

«شاهزاده هودونگ» نیز که برای مسابقه شکار گوزن سفید به اوکجه رفته بود در آنجا با چویی ری فرماندار ناکرانگ روبه رو می شود و چوی ری از شاهزاده هودونگ دعوت می کند که به ناکرانگ سفری انجام دهد. هودونگ در ناکرانگ عاشق شاهدخت ناکرانگ می شود(حالا لاهی بوده یا جامیونگ رو ذکر نکرده!)

پس از آنکه دائموسین طبل جامیونگ را مشاهده کرد، تصمیم گرفت به هر نحوی شده برای تسخیر ناکرانگ، آن طبل را از بین ببرد. پس به پسرش هودونگ دستور داد که به ناکرانگ حمله کند اما باید اول فکری به حال طبل جامیونگ می کرد...

از قضا لاهی و جامیونگ دو دختر چویی ری فرماندار ناکرانگ که به تازگی فرمانداری را از امپراطوری هان مستقل کرده بود، عاشق هودونگ پسر دائموسین شدند.

هودونگ نیز از لاهی خواست، طبل جامیونگ را نابود کند تا بتوانند به راحتی ناکرانگ را فتح نمایند. لاهی که عشق به هودونگ کورش کرده بود، مخفیانه به معبد نگهداری طبل جامیونگ رفت و پس از کشتن محافظان، و یک مبارزه طولانی با خواهرش، جامیونگ، که راهب محافظ طبل بود، توانست جامیونگ را به قتل برساند سپس با شمشیر خود طبل جامیونگ را پاره کرد. در نتیجه قدرت این طبل از بین رفت و ارتش گوگوریو که در مرز منتظر این اتفاق بود با یورش به ناکرانگ، این خطه را به تصرف خود در آورد. لاهی نیز پس از جنگ، توسط سربازان وفادار ناکرانگ کشته شد و عشق او به هودونگ به افسانه تاریخی مبدل شد.(البته شاهزاده هودونگ برای مرگ لاهی بسیار ناراحت شد)

اما

جامیونگ با آن تیغ لاهی نمرد، او بازهم نجات یافت و سرانجام توانست به عشق خود هودونگ برسد، اما این عشق دوری نپایید و کمی بعد هودونگ کشته شد.

منابع تاریخی اظهار می‌کنند که همسر اول امپراطور دائموسین برای شاهزاده هودونگ که پسر همسر دوم پادشاه بود توطئه چید. زمانی که امپراطور دائموسین به هودونگ سوءظن پیدا کرد، شاهزاده هودونگ بدون هیچ علتی خودکشی کرد.!!(مگه میشه! حتما مخفیانه کشتنش!)
شاهزاده جامیونگ نیز برای ملت کره تبدیل به اسطوره ای فراموش نشدنی شد.

 

از روی افسانه جامیونگ، فیلم ها، درام ها، اجراهای باله و موسیقی های بسیاری ساخته می‌شود.

 

سرانجام پیشگویی « بانو سوریانگ»(پیشگوی اعظم گوگوریو) که به یوری فرمانروای وقت گوگوریو گفته بود پسرت موهیول(دائموسین) شوم است و موجب کشته شدن پدر و مادر و برادر و فرزند خود می شود، محقق شد!

پس از مرگ هودونگ و پس از آن مرگ امپراطور دائموسین در سال 44 میلادی، برادر امپراطور دائموسین(فرزند دیگر امپراطور یوری) امپراطور گوگوریو گشت.

  • amir nm