باستان شناس (SKorea.ir)

تاریخ امپراطوری کره

باستان شناس (SKorea.ir)

تاریخ امپراطوری کره

مشخصات بلاگ
باستان شناس (SKorea.ir)

تاریخ امپراطوری کره...
History of Korea
한국의 역사
تمام مطالب درحال انتقال به Skorea.ir هستند.

-کلماتی که "Highlight زرد رنگ" دارند، دارای لینک مطلب هستند!

instagram: iamamir_nm

باشد که نوشته هایم بماند برای آیندگان

نویسنده

۱۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

امپراطور گگوگوون وانگ(گوسایو) (371–331 م)؛

«گوسایو» پسر «امپراطور میچئون» و امپرطوریس«جو» در شرایطی به سلطنت رسید که نبرد بین "گوگوریو" و "مورونگ بو" به اوج خود رسیده بود. در سال 342م  ارتش مورونگ بو به پایتخت گوگوریو، "هوان دو" حمله کرده و امپراطوریس قصر و صیغه های سلطنتی را به اسارت برد، به دنبال آن پایتخت موقتاً به "پیونگ یانگ" انتقال یافت. سال بعد نیز «فورمرِیان» یکی از قبایل مورونگ بو، مخفیانه قبر امپراطور میچئون را شکافتند و جنازه او را به مورونگ بو بردند. وقتی امپراتور جدید که «گگوگوون وانگ» لقب گرفته بود، از این موضوع باخبر شد، از فورمریانی ها خواست به جنازه آسیب نرسانند، اما رئیس فورمریان نامه ای برای گگوگوون نوشت که در آن، شرط سالم ماندن جسد را دریافت باج از گوگوریو برشمرد. گگوگوون برای پایان دادن به این دشمنی طولانی نظر فورمریانی ها را پذیرفت و به پرداخت باج راضی شد. وقتی گوگوریو از شر دشمن بزرگی چون شیانبی خلاص شد، نظری هم به سرزمین های جنوب انداخت. "امپراطوری باکجه" به سرعت در حال گسترش بود. امپراتور گگوگوون در سال 369م  دستور حمله علیه این حکومت را صادر نمود، اما ارتش گوگوریو در مقابل باکجه کاری از پیش نبرد و در سال 371م  «گئون چوگو»، امپراطور باکجه، ارتش را به رهبری پسرش«گئون جوسو» برای حمله به پیونگ یانگ گسیل داشت. در جریان این جنگ، امپرطور گگوگوون کشته شد و در«گگوگ وون» به خاک سپرده شد.

بعد از او پسرش «سوسوریم» به امپراطوری رسید.

  • amir nm

امپراطور میچئون وانگ(گو ایول بول)(331–300 م)؛

پس از آن که «امپراطور بنگسانگ»، برادرش «گو دول گو» را محکوم به خودکشی نمود و خانواده وی را دستگیر کرد، پسر او «گو ایول بول» از زندان گریخت تا زندگی خود را نجات دهد، سپس به عنوان خدمتکار یک فرمانده محلی مسئول سنگ انداختن در تالابی بود که شب ها صدای قورباغه هایش، فرماندار را اذیت می کرد. گوایول بول، کمی بعد از آن جا گریخت و با یک بازرگان نمک آشنا شد، بازرگان نیز او را به عنوان مدیر گروه تجاریش منصوب نمود، با این حال نظارت بر تجارت نمک کاری دشوار بود. پس از آن که وزیران «گوگوریو» در سال 300م. به رهبری وزیر اعظم «چانگ جو ری»، علیه امپراطور بنگسانگ کودتا کرده و او را محکوم به خودکشی نمودند، شورای وزیران محل استقرار گوایول بول را یافته و نزد او رفتند. سرانجام با اصرار چانگ جو ری، گوایول بول به پایتخت گوگوریو یعنی شهر "هوان دو" آمد و با نام امپراطور «میچئون وانگ» به تخت نشست. میچئون در ابتدای حکومت خود مرزهای گوگوریو را استحکام بخشید و ارتش را قدرتمند نمود. دو سال بعد "سلسله ژین" منقرض شد و نظامیان گوگوریو مرزهای این خطه را تا لیودونگ و فرمانداریهای چین پیش بردند. در سال 302م ، میچئون فرمان حمله به "زوانتو" را صادر نمود. 11سال پس از آغاز جنگ بین گوگوریو و زوانتو، فرماندارای "لی لانگ" و سال بعد فرمانداری "دای فنگ" به تصرف گوگوریو درآمد. فتح این دو فرمانداری زمینه را برای تصرف "سئوان پیونگ" در لیودونگ نیز فراهم کرد، اما قوم «مورونگ بو» با حملات خود به لیودونگ، شادی این پیروزی را به غم بدل کردند. میچئون ناچار نامه ای به سران قبایل شیانبی نوشت و از آنان خواست با او علیه مورونگ بو متحد شوند، اما این اتحاد کاری از پیش نبرد.

در سال 314م  امپراطورمیچئون فرزند خود،« گو سایو » را به عنوان ولیعهد معرفی کرد.

در سال 319م  در جریان نبرد بین گوگوریو و مورونگ بو، «یه اِنوجا» فرمانده ارتش گوگوریو به اسارت مورونگ بو درآمد. این واقعه جنگ بین دو ملت را تشدید نمود و در حالی که مدام به مرزهای یک دیگر یورش می بردند، هیچ کدام کاری از پیش نبردند.

امپراطور میچئون وانگ در سال 331م از دنیا رفت و در «میچئون وون» دفن گردید.

 12سال بعد در دوران حکومت « امپراطور گگوگوون»، بقایای جسد او توسط مهاجمان" ایالت فورمریان از شیانبی چین" از قبر بیرون آورده و به عنوان خون‌بها نزد آن‌ها نگه داشته شد.

  • amir nm

امپراطور بنگسانگ وانگ(گوسانگ بو)(300-292 م)؛

پس از مرگ «امپراطور سئوچئون»، پسر وی از «امپراتوریس یوسو»، شاهزاده «گو سانگ بو» با نام امپراطور «بنگسانگ  وانگ» بر تخت نشست. کتاب سامگوک ساگی او را فردی متکبر و فاسد می داند. بنگسانگ، در ابتدای حکومت خود از آن روی که از قدرت گرفتن عمویش «گودال گا» می هراسید، با ساختن مدارکی جعلی علیه وی مبنی بر کودتا، گودال گا را اعدام نمود. اعدام آنگوک گان، خشم بسیاری از سران «گوگوریو» و به ویژه مردم را برافروخت. سال بعد، ارتش "شیانبی"، دشمن دیرینه گوگوریو، به رهبری «هوی مورونگ» به مرزهای گوگوریو یورش برد. بنگسانگ با شنیدن این خبر بلافاصله هوان دو، پایتخت گوگوریو را رها کرده و به کوهستان «سین سونگ» گریخت. در این زمان بود که یکی از سرداران شجاع گوگوریو به نام «گونوجا» از «سوهیونگ» به سین سونگ نزد امپراتور آمد و از او اجازه خواست با 500 نفر سواره نظام به جنگ با شیانبی برود. در جریان این نبرد، گوگوریو پیروز شد و بنگسانگ به هوان دو بازگشت. او به گونوجا، لقب «دائی یونگ» را که به معنای سردار شجاع بود اهدا کرده و وی را یکی از وزیران پنج گانه دربار نمود. با این حال اوضاع داخلی گوگوریو هنوز نابه سامان بود. چیزی از پیروزی بر شیانبی نگذشته بود که امپراطور، برادرش «گو دول گو» را از ترس خیانت به وی، محکوم به خودکشی کرد و خانواده او را نیز تحت بازداشت قرار داد. پسر گودول گو، «گوایول بول» با کمک وزیران از زندان گریخت. در بحبوحه این ناآرامی های سیاسی، هوی مورونگ بار دیگر در سال 296م. به گوگوریو لشکر کشید، اما باز هم شکست خورد. در همان سال یخبندان شدیدی، سرتاسر گوگوریو را پوشاند و باعث نابودی محصولات کشاورزی دهقانان شد، اما بنگسانگ همچنان مشغول به عیش و نوش و ساختن کاخ ها برای خودش بود و به توصیه وزیرانش و نیاز مردم توجه نکرد. سرانجام به دلیل نارضایتی های مردم از بنگسانگ، شورای وزیران به ریاست وزیر اعظم، «چانگ جو ری»، طی کودتایی "هوان دو" را فتح کردند و امپراطور و خاندان سلطنتی دستگیر شدند. به دنبال آن امپراطور بنگسانگ و دوپسرش به خودکشی محکوم شدند. جنازه بنگسانگ در "بنگسانگ وون" دفن گردید.

وزیران دربار سرانجام توانستند برادر زاده بنگسانگ ، که زمانی او را از زندان فراری داده بودند پیدا کنند و او را به عنوان «امپراطور میچئون» به سلطنت برسانند.

  • amir nm

امپراطور سئوچئون وانگ(گو یاک رو)(292-270 م)؛

با مرگ «امپراطورجونگچئون»، ولیعهد او شاهزاده «گو یاک رو»، با نام سلطنتی امپراطور«سئوچئون وانگ» به حکومت "گوگوریو" رسید و با بانو «یوسو» دختر «دائی ساجا» از قبیله «سئوبو» ازدواج کرد. 10سال بعد، قبیله تازه قدرت گرفته «سوشِن» به مرزهای گوگوریو حمله کرد.سئوچئون ارتش گوگوریو را به رهبری برادرش «گو دال گا» برای مقابله با سوشنی ها فرستاد. در این نبرد گو دال گا علاوه بر بیرون کردن سوشنی ها، توانست "دالو سونگ" پایتخت سوشن را نیز ضمیمه گوگوریو نماید، سپس بازماندگان سوشن را به جنوب "بویو" منتقل نمود. با پایان یافتن این جنگ، امپراطور به برادرش لقب «شاهزاده صلح (آنگوک گان)» را اهدا نمود و کنترل سوشن و "یانگ مائک" را به وی سپرد.

در سال 286م که سئوچئون، آخرین سال های حکومت خود را سپری می کرد، دو تن از برادرانش به نام های «گو ایل یو» و«گو سو بال» علیه وی طغیان کردند، ولی شورشیان شکست خوردند و کشته شدند. امپراطور سئوچئون وانگ در سال 292م. از دنیا رفت و در «سئوچئون وون» دفن شد.

بعد از او پسرش، «بنگسانگ» به تخت امپراطوری نشست.

  • amir nm

امپراطور جونگچئون وانگ(گو یئون بول)(270-248 م)؛

 

شاهزاده یئون بول در سال 248م، بعد از مرگ پدرش، «امپراطور دانگچئون» به تخت سلطنت نشست و به امپراطور «جونگچئون وانگ» ملقب گشت.

در سال اول سلطنت او، دو تن از برادرانش به نام های «گویمول» و «گوساگو» عده ای از درباریان را پیرامون خود جمع کرده و قصد توطئه علیه امپراطور را داشتند، اما امپراطور از نقشه آنان باخبر شد و طی یک ضد حمله، شورشیان و برادرنش را اعدام نمود. سپس به منظور تثبیت قدرت با انو «یه اِن» که از قبیله «یه اِنابو» بود، ازدواج کرد.

جونگچئون چندسال بعد به زنی دیگر علاقه مند شد و او را نیز به قصر آورد و به او لقب امپراطوریس «گوانا» را اهدا نمود. علاقه شدید امپراطور به گوانا، موجب حسادت ملکه اول، بانو یه اِن شد، یه اِن سرانجام در سال 251م، گوانا را با خود به سفری برد و به وسیله عوامل وی، گوانا در دریای زرد غرق شد. مرگ بانو گوانا، جونگچئون را در غم شدیدی فرو برد، 4سال بعد، او به تحریک بانو یه اِن، پسرش «گو یاک رو» را به عنوان ولیعهد معرفی کرد.

روابط سیاسی "گوگوریو" با فرمانروایی ی" در طول دوران ابتدایی حکومت جونگچئون صلح آمیز بود تا اینکه در سال 259م به دستور فرمانروای وی، ژنرال «وی چی جیه» ارتش را به سمت گوگوریو حرکت داد. امپراطور جونگچئون وانگ در پاسخ وی، ارتش 5 هزارنفری گوگوریو را برای مقابله با آنان به "یانگ مائک" فرستاد. در نبردی که رخ داد، ارتش "وی" شکست سختی خورد و 8 هزارنفر از افراد آن کشته شدند. امپراطور جونگچئون پس از پیروزی در یانگ مائک، امور داخلی را سر و سامان بخشید و در سال 270م از دنیا رفت. مقبره او در "جونگچئون جی وون" قرار دارد.

  • amir nm

 

امپراطور دانگچئون وانگ(گو یوویگو) (248-227 م)؛

در سال 227م، «گویوویگو»، فرزند نامشروع «امپراطور سانسانگ»، با نام سلطنتی «دانگچئون وانگ» بر تخت نشست.

در دوران حکومت دانگچئون سه امپراطوری بزرگ در چین پدید آمدند.

 

این سه پادشاهی شامل؛

  • شو( به فرمانروایی «لیو بی»)
  • وو( به فرمانروایی «سون کوان»)
  • وی ( به فرمانروایی «سائو سائو»)( جالب اینجاست توی ویکی پدیا تلفظ سائو سائو رو اشتباهی نوشتند کائو کائو!)
فرمانروایی وی، سائو سائو، آدمی بسیار زیرک،  قدرت طلب، مغرور و کمی هم ظالم بود!
فرمانروایی شو، لیوبی، فردی مهربان، مردمدار، شرافتمند و کمی هم عادل!
فرمانروایی وو، سون کوان، فردی صبور، استعدادیاب والبته بسیارخوش شانس
 
در دوره سه پادشاهی آخرین امپراطور هان،« امپراطور شین» توسط «سائو پی»، فرزند سائو سائو کشته و امپراطوری هان منقرض شد.
    اگه تمایل داشتید ماجرای کامل تاریخ این سه پادشاهی رو بدونید سریال Three Kingdoms عالیه! عاشقش میشید!

      امپراطور دانگچئون تصمیم گرفت با فرمانروایی "وی" متحد شود. او در سال 234م سفیری به وی فرستاد و معاهده ای بین دو کشور امضا شد. کمی بعد در سال 236م "امپراطوری وو" سفیری به «گوگوریو» فرستاد تا با آن متحد شود، اما دانگچئون پس از مدتی زندانی نمودن سفیر، سر او را برای وو فرستاد. در سال 238م دانگچئون با حکومت وی پیمانی مبنی بر نابودی گونگ سوم یوان در " لیودونگ " امضا نمود. 4 سال بعد قوای متحد "گوگوریو-وی" توانستند «گونگ سوم یوان» را شکست داده و لیودونگ را بازپس گیرند، اما طولی نکشید که " فرمانروایی وی" به دشمن سرسخت گوگوریو تبدیل شد و یک ارتش 10 هزار نفری برای فتح "هوان دو" پایتخت جدید گوگوریو فرستاد. دانگچئون نیز به سربازان فرمان حرکت داد. حکومت وی در جریان این نبرد هوان دو را فتح کرد. دانگچئون نیز از روی ناچاری پایتخت را موقتا به "پیونگ یانگ" منتقل کرد. امپراطور دانگچئون در پیونگ یانگ، قوای نظامی گوگوریو را تقویت نمود و توانست سرزمین های از دست رفته را پس بگیرد. سپس یکی از فرماندهان بزرگ ارتش خود را که «یویو» نام داشت، برای مذاکره به مقر فرماندهی وی فرستاد. یویو از فرصت استفاده کرد و هنگامی که در حال مذاکره با فرمانده وی بود و خود را تسلیم شده نشان می داد، با شمشیر، فرمانده دشمن را کشت، خود او هم در این جریان خودکشی کرد.

      دانگچئون با باخبر شدن از فداکاری یویو دستور داد برای او بنای یادبودی بسازند. سپس قوای گوگوریو را به فرماندهی «میل یو» و «یو اوکجو» به سمت پایتخت وی حرکت داد. قوای گوگوریو در جریان این نبرد تمام سرزمین های از دست رفته را بازپس گرفت. او سپس پسرش «گو یئون بول» را به عنوان جانشین خود معرفی کرد. دانگچئون در سال 245م به «امپراطوری شیلا» لشکر کشید، اما 3 سال بعد با آن صلح کرد(کرم داشته...)


      دانگچئون در سال 248 میلادی، پس از تقریبا 22 سال حکومت در اثر بیماری در گذشت. گفته شده که قبر او در جنوب استان "پیون گان"، نزدیک "پیونگ یانگ"، واقع در "کره شمالی" می‌باشد. آمده است که دانگچئون بسیار محبوب بوده، بطوریکه تعداد زیادی از مردم در مراسم تدفین او شرکت کردند. ولیعهد یئون بول، بلافاصله پس از مرگ پدرش به سلطنت رسید و «امپراطور جونگچئون» نام گرفت.

      • amir nm

      امپراطور سانسانگ وانگ (گو یون یو) (227-197 م)؛

      پس از مرگ امپراطور «گگوکچئون» که فرزندی نداشت، هیات وزیران و شورای امپراطوری در انتخاب فرمانروا دچار تردید شد.

      عالیجناب «گو بالگی»(فرزند امپراطور «سیدائه» و برادر گگوکچئون)  که مدت ها بود مثل لاک پشت سرش را در لاکش کرده بود، اکنون با مرگ برادرش، حکومت را حق خود می دانست. از طرفی امپراطوریس «یو» همسر امپراطور گگوکچئون با جلسات مکرر با شورای امپراطوری و عالیجناب «گویون یو» برادر دیگر امپراطور فقید توانست نظر شورای امپراطوری را جلب کند تا عالیجناب گویون یو را به عنوان امپراطور جدید معرفی کند. او در کارش موفق شد و عالیجناب گویون یو با نام سلطنتی «سانسانگ وانگ» بر تخت امپراطوری «گوگوریو» نشست.

      فرزندان امپراطور سیدائه شامل؛

      • گو بالگی
      • گو نام مو (گگوکچئون)
      • گو یون یو(سانسانگ)
      • گیه سو

      امپراطور سانسانگ در ابتدای حکومتش به پاس قدردانی از تلاش های بانو یو برای حکومت وی، با او به عنوان امپراطوریس گوگوریو ازدواج کرد.

      قدرت بانو یو همچنان در دربار درحال افزایش بود. عالیجناب گوبالگی که از این انتخاب به شدت عصبانی بود، ارتشی از هواداران خود جمع کرد و به سمت پایتخت، "گانگ نائی"، حرکت کرد. امپراطور سانسانگ، برادرش «گیه سو» را برای دفع حمله گوبالگی اعزام کرد. در جریان این جنگ گوبالگی شکست خورد و خودکشی کرد. وقتی خیال سانسانگ بابت بالگی آسوده شد، قوای گوگوریو را به سمت مرزهای "امپراطوری هان" فرستاد تا آنها را بابت یاری رساندن به گوبالگی، مجازات کند.

      کتاب "سامگوک ساگی" می گوید، در یازدهمین ماه سال 208 م، امپراطور سانسانگ برای شکار از قصر بیرون رفته بود، او هنگام شکار، گراز نری را تعقیب می کرد تا اینکه به روستای "جوتونگ چون" رسید. او در آن جا با زنی روستایی ملاقات کرد و روز را با او گذراند. وقتی بانو یو از این موضوع مطلع گشت، افرادی را برای کشتن آن زن فرستاد، اما آن زن روستایی که از امپراطور باردار شده بود، به عنوان بانوی دوم به قصر آمد و ازآنجا که بانو یو فرزندی نداشت، پسر آن زن ولیعهد گوگوریو شد.

      آن پسر در سال 213 م ولیعهد شد و بعداً « امپراطور دانگچئون» گردید.

      سانسانگ در سال 209م پایتخت را از "گانگ نائی"، به "جاین" منتقل نمود.

      در سال 217م، امپراطور به جمع کثیری از پناهندگان "لیودونگ" پناه داد. امپراطور سانسانگ در سال 227م از دنیا رفت و در "سانسانگ نئونگ" دفن شد.

      فرمانداری لیودونگ در آن زمان ها به تصرف امپراطوری هان در آمده بود!

      • amir nm

      امپراطور گگوکچئون وانگ(گو نام مو) (197–179 م)؛

      «گونام مو»، دومین پسر امپراطور«سیدائه» بود که در سال 176م به عنوان ولیعهد معرفی گشت. برادر بزرگتر وی «گوبالگی» از سوی درباریان به رسمیت شناخته نشد و منزوی گشت.

      گونام مو در سال 179م، با نام امپراطور «گگوکچئون وانگ» بر تخت نشست.

      او در ابتدای حکومت خود با بانو «یو» دختر«یوسو»، یکی از وزیران با سابقه دربار از قبیله "جیانبو"، ازدواج کرد تا با این کار قدرت خود را تثبیت کند.

      امپراطور گگوکچئون همچنین یاغیان محلی و قبایل نوپا را سرکوب کرد. سپس نظامی در گوگوریو پدید آورد که به نظام " جیندا ابوپ" مشهور گشت. بر اساس این سیستم، مردم می توانستند از ماه مارس تا ماه جولای(فصل بهار) از دولت حبوبات به قرض بگیرند و در ماه اکتبر(پاییز)، قرض خود را پرداخت نمایند.

      در سال 184 م قوای "هان" به مرزهای "گوگوریو" هجوم آورد و امپراطور گگوکچئون، ارتشش را به فرماندهی پسرش «گیه سو» برای مقابله با آنان فرستاد. او کمی بعد شخصا در نبرد با هان حاضر شد و آنان را به عقب راند.

      گگوکچئون در سال 191 م، نظام "مریتوکراتیک" را که نوعی رفراندوم بود را به منسه ظهور درآورد. این همه پرسی موجب شد تا افراد با استعداد از سرتاسر گوگوریو جمع شوند و از فکر خود در اداره امور دربار استفاده کنند. یکی از معروف ترین این افراد« اول پاسو» بود که توانست تا مرحله وزارت اعظم نیز پیش برود.

      درسال 194 م، امپراطور گگوکچئون که به قصد شکار از قصر بیرون آمده بود، روستای فقیر و قحطی زده ایی را دید. او مقداری از لباسها و غذایش را به یکی از روستاییان داد.او با دیدن این منظره خود را مسئول بدبختی مردم دانست.

      امپراطور همچنین انتقال "ناسب به منسوب" را به "منسوب به منسوب" تغییر داد.

      اینجانب امیرحسین نادرمحمدی، از امپراطور گگوکچئون وانگ به عنوان امپراطوری دانا یاد میکنم.wink

      امپراطور گگوکچئون وانگ در سال 197 م از دنیا رفت و در "گگوکچئون وون" دفن شد.

      ظاهرا گگوکچئون پسرش را طی جنگ از دست می دهد چراکه در هنگام مرگ وارثی نداشت.

       

      • amir nm

      امپراطور سیندائه وانگ (گوباکجو)(179-165 م)؛

      تاریخ، «گو باکجو» را برادر ناتنی امپراطور «چادائه وانگ» می داند. پس از قدرت گرفتن چادائه، وی شروع به آزار و اذیت کردن برادر کوچکش پرداخت. گوباکجو مدام تحت بازداشت خانگی بود. سرانجام باکجو از پایتخت، "گانگ نائی"، گریخت و به کوهستان رفت و در آنجا زندگی می کرد. بعد از کودتای سال 165 م، «میونگ نیم داپ بو»(وزیر دربار) به محل سکونت باکجو رفت و شخصا از او درخواست نمود به پایتخت برگردد و برتخت بنشیند. گوباکجو که در آن موقع 77 ساله بود. او پذیرفت و با نام امپراطور «سیدائه وانگ» بر تخت نشست.

      امپراطور سیدائه وانگ برای تثبیت امور دربار مقام وزارت اعظم را به میونگ نیم داپ بو سپرد و از خانواده چادائه نیز حمایت کرد.

      در سال 169م، ارتش "هان" به مرزهای "گوگوریو" یورش برد. این حملات تا سال 172 م ادامه داشت تا اینکه امپراطور سیدائه قوای گوگوریو را برای مقابله با آنان اعزام کرد. گوگوریو با قبیله "شیانبی" معاهده ای برای متحد شدن علیه هان امضا کرد اما این اتحاد کاری از پیش نبرد. سرانجام در سال 172 م در آخرین حمله ارتش هان به گوگوریو، قوای ارتش گوگوریو توانست در "جواوون"، ارتش هان را شکست دهد. به دنبال آن، ارتش هان عقب نشینی کرد.

      در سال 176 میلادی، او دومین پسرش «گو نام مو» را به عنوان ولیعهد معرفی کرد.

      در سال 179 م امپراطور سیدائه در سن 91 سالگی از دنیا رفت.

      • amir nm

      امپراطور چادائه وانگ(گوسوسونگ) (165-146 م)؛

      بنابر روایات کتاب "سامگوک ساگی"، مرگ «تائجو وانگ»، حکومت را به برادر کوچکتر وی «گو سوسونگ» سپرد. بعضی منابع می گویند تائجو در سال 146 م از سلطنت کناره گیری کرد و سوسونگ را به جای خود بر تخت نشاند. به هر حال گوسوسونگ در سال 146م با نام سلطنتی «چادائه وانگ» بر تخت نشست.

      او نیز همانند موبون فردی دمدمی مزاج بود و فقط در جهت منافع خویش کار می کرد. دو تن از وزرای دربار به نام های «یوبو» و «گوبوک جانگ»، همواره از به قدرت رسیدن چادائه می هراسیدند و پس از امپراطور شدن وی نیز قصر را ترک کردند.

      چادائه در سال 149 م در پی یک شورش که توسط برادرانش چیده شده بود، دوتن از برادرانش را اعدام کرد و یکی از برادرانش را به خودکشی محکوم کرد. جوان ترین برادرش «گو باکجو» را نیز مدام آزار و اذیت می نمود. در دوران حکومت چادائه چند بلای طبیعی بر "گوگوریو" نازل شد.

      امپراطور چادائه وانگ سرانجام در سال 165 م طی یک کودتا که توسط وزیر دربار «میونگ نیم داپ بو» شکل گرفت، کشته شد.

      • amir nm